وقتی
تیغ برکشی به کشتنم
وقتی رگم را به نیشتر بزنی
وقتی خونم را بریزی
قطره قطره غزل می چکم برای سرودنت....
-------------------------------------------------------------
از این سان که شعر در من جاری است
در عجبم
چرا مرابا خود نبرده است؟
این منم هنوز نشسته
وشعر از من عبور می کند
تو درمن جریان داری....
تو از من نمی گذری
در درونم جریان داری...
شعر مرا کجا ببرد بی تو...
----------------------------------------
حلول می کند
در من غزلی
وقتی تو در من طلوع می کنی
من لحظه لحظه غزل می شوم
تو لحظه لحظه سپده دمان...